تفکر استراتژیک در کسب و کار

 ۱۴۰۰/۴/۲۶ | ۲۲:۳۵  زمان مطالعه 3 دقیقه
تفکر استراتژیک در کسب و کار

یکی از مزیت های کسب و کارهای موفق نسبت به کسب و کارهای شکست خورده این است که کسب و کارهای موفق همیشه از تفکر استراتژیک استفاده می کنند و آماده ی هرگونه مسئله ای هستند در این مقاله میخواهم با شما در رابطه با مسیر داشتن تفکر استراتژیک صحبت کنم و مراحل داشتن یک تفکر استراتژیک را با شما در میان بگذارم
درک استراتژی
تفکر استراتژیک یکی بصیرت و فهم است استراتژی یعنی مشخص کنیم در کجا قرار داریم و میخواهیم در بلند مدت به کجا برسیم و همینطور مشخص کنیم بهترین مسیر برای رسیدن به هدف چیست
این بصیرت نسبت به عوامل تأثیرگذار در خلق ارزش، قدرت تشخیص ایجاد می کند. بدون این تشخیص(صرف منابع مادی و معنوی)، سازمان برای دستیابی به موفقیت بی حاصل خواهد بود
در سال های پیش استراتژی را به عنوان هنر برنامه ریزی و هدایت نظامی در عملیات جنگی می دانستند اما در دنیای کسب و کار استراتژی تعیین کننده مسیر حرکت و سایر جزئیات یک کسب و کار است برای مثال کدام محصول در کدام بازار عرضه شود

تفکر استراتژیک برای سازمان و ذینفعان آن انگیزه و تعهد ایجاد می کند . این انگیزه و تعهد از طریق قدرتی بوجود می آید که در حقیقت ساده و در عین حال جذاب است. به قول آنتونی سن اسکوپری ” اگر می خواهید کشتی بسازید لازم نیست مردم را فرابخوانید و برای هر کس وظیفه ای مشخص سازید، بلکه کافیست به آنان عظمت بی پایان دریا را نشان دهید”.
بررسی فرآیند
به طور ساده یک فرایند استراتژی از سه بخش تشکیل شده تجزیه و تحلیل ، برنامه ریزی ، اجرا
در بخش تجزیه تحلیل باید تمام آیتم های تاثیر گذار در کسب و کار خودتان را شناسایی کنید در واقع در این مرحله ما به سراغ شناخت جایگاه خودمان در بازار میپردازیم و به چند سوال کلیدی جواب می دهیم
ما کجا هستیم؟ رقبای ما کجا هستن؟
با پاسخ دادن به این سوالات می توانیم به این موضوع پی ببریم که به صورت دقیق در کجا قرار گرفتیم و وقتی این مرحله را با وسواس و دقت بالایی طی کنیم می توانیم یک برنامه ریزی دقیق برای رشد و رسیدن به موفقیت طراحی کنیم
تدوین یک برنامه استراتژیک اثربخش مستلزم آن است که برنامه ی شما با شیوه ای روشمند و با استفاده از نتایج تجزبه و تحلیل های عمیق تهیه شده باشد سپس باید یک سری انتخاب های مهم را انجام دهید این انتخاب ها مبنایی برای اعمال تغییرات خواهند بود
ما در این مرحله با توجه به مرحله ی قبلی یک سری هدف ها تعیین میکنیم تا در طول زمان معینی به آنها دست پیدا کنیم و همچنین مزیت های رقابتی خود را مشخص میکنیم
نکته : حتما هدف هایی که تعیین میکنید از نوع هدف های کوتاه مدت و بلند مدت باشد
نکته: اهداف را به صورت
SMART ایجاد کنید
Specific: مشخص،

Measurable : قابل اندازه گیری،

Attainable : دست یافتنی،

Realistic : واقع گرایانه،

Timely : در محدوده زمانی مشخص

و علاوه بر Smart بودن اهداف باید قابلیت انعطاف پذیری نیز داشته باشند چون ممکن است یکی از اهداف تعیین شده در مرحله ی برنامه ریزی در بخش ارزیابی نیاز به تغییر داشته باشد
پس در مرحله ی برنامه ریزی با استفاده از اطلاعاتی که به دست آوردیم یک مسیر را طراحی میکنیم و تمام جزئیات مربوط به آن را در نظر میگیریم
در مرحله ی آخر که مرحله ی اجرا است فقط باید مواردی که در بخش برنامه ریزی طراحی کردیم را به درستی اجرا کنیم
در اینجا من میخواهم یک مرحله ی دیگر هم اضافه کنم به اسم مرحله ی ارزیابی در این مرحله ما یک بازه ی زمانی را متناسب با هدف هایی که داریم مشخص میکنیم و بعد از تمام شدن بازه ی زمانی به سراغ ارزیابی نتایج میرویم در صورتی که به اهداف خود رسیده باشیم برنامه ریزی خود را اینبار طوری میچینیم تا به هدف های بزرگتری دست پیدا کنیم و همینطور بررسی میکنیم که عملکرد ما در این مسیر در کدام قسمت ها خوب بوده که منجر به موفقیت در این بخش شده است
ولی در صورتی که به هدف های خود نرسیدم باید در رابطه با اهداف و نحوه ی اجرا یک بازبینی داشته باشیم در واقع این چهار مرحله بر روی یک دایره قرار دارند بدین صورت که همیشه باید این مراحل را طی کنیم تا تفکر استراتژیک بهتر و قوی تری را برای کسب و کار خود داشه باشیم
در پایان میخواهم با چند جمله از کتاب هنر جنگ سان تزو مقاله ی خود را تمام کنم 
سان تزو در این کتاب تمام اصول نظامی گری و پیروزی در جنگ را قرار داده است و آن را تقدیم پادشاه وقت می کند 
این کتاب در 13 فصل کوتاه نوشته شده است و جمعا 128 صفحه در قطع جیبی دارد که اگر بخواهید آن را تبدیل به کتاب معمولی کنید شاید کمی بیشتر از 60 صفحه کتاب باشد.
اگر شما صاحب کسب و کاری هستید و یا در زمینه ی استراتژیک یک سازمان فعالیت میکنید حتما کتاب هنر جنگ را مطالعه کنید این کتاب حکم دایره المعارف تفکر استراتژیک است
پنج عامل ضروری برای کسب پیروزی در جنگ:

- کسی جنگ را می برد که بداند چه موقع حمله کند و چه موقع نه.

- کسی جنگ را می برد که بداند چگونه با نیروهای زیردست و بالا دست تعامل و همکاری داشته باشد.

- کسی جنگ را می برد که با تمام نیروهای تحت امر خویش به یک روش صحیح و مهربانانه رفتار کند.

- کسی جنگ را می برد که خود و نیروهایش آماده و منتظر شرایط غیر آماده ی دشمن باشد.

- کسی جنگ را می برد که توانایی های نظامی دارد و باعث دخالت حکمران و یا پادشاه در جنگ نمی شود.

- گذارید بحث مهم در جنگ فقط پیروزی سریع بر دشمن باشد نه داشتن یک طرح جنگی دراز مدت

- سان تزو می گوید: بالاترین هنر در جنگ این است که تمام کشور دشمن را دست نخورده و بیعیب تصرف کنید.

- تخریب و انهدام آن سودی ندارد و مزیت عالی در همه ی جنگ ها جنگیدن و پیروز شدن نیست.

- بلکه بهتر است بتوانی بدون جنگیدن مقاومت دشمن را از بین ببری

- اگر شما خود را بشناسید ولیکن دشمن را نشناسید، برای هر پیروزی که به دست می آورید از رنج یک شکست نیز بی بهره بخواهید بود اما اگر نه خود را می شناسید و نه دشمن را، در تمام جنگ ها شکست خواهید خورد.

 

  نظرات کاربران (0 نظر)
شما هم می توانید در مورد این مطلب نظر دهید نظر خود را بنویسید